"به نام ناقوس کلیسای قلبم"
ای کسانی که مامور کفن و دفن من هستید
"به روی تابوتم پارچه ی سیاه بکشید تا همه
بدانند سیاه بخت از دنیا رفتم"
"چشمهایم را باز کنید تا همه بدانند چشم
انتظار بودم و در حسرت "
"دستانم را باز بگزارید تا همه بدانند دست
خالی بودم"
و تکه یخی بر روی مزارم بگزارید تا با
اولین تابش نور برایم بگوید و بر روی
سنگ مزارم بنویسید:
"رنجیده دلی خسته در این خلوت خاموش"